خبرگزارى دبیرستان علوم پزشکى کرمانشاه

اللهم عجل لولیک الفرج
خبرگزارى دبیرستان علوم پزشکى کرمانشاه

کبوتر تشنه بود و آب میخورد

دل من بین سینه تاب میخورد

صدایش کردم و گفتم کبوتر خوش به حالت

چه جایی میزنی پر خوش به حالت

دلم میخواست آقا اینجا به من هم لانه میداد

خودش با دست های مهربانش به من هم دانه میداد

«السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)»

آخرین نظرات
  • ۱۵ مهر ۹۴، ۱۴:۵۳ - ناشناس
    09129334627

شهیدبهشتى ؛ بهشتى بود!

دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۲۱ ب.ظ

 به شهید بهشتی گفته بود:

« میخواهم مقداری از وقت خانه را بزنم کار پژوهشی قرآنی کنم.» بهشتی گفته بود:

« همین که به خانواده میرسی کار قرآنی میکنی. 

میخواهی از عملت بزنی.» بلند هم گفته بود.

آمدند گفتند:

«مناظره میکنیم،

فقط هم با بهشتی.» 8 نفر بودند 

آخر جلسه گفته بودند:

« میشود خواهش کنیم پخش نکنید؟»

قرار بود قانون اساسی بنویسند. 

گفت برایشان رختخواب خریدند. 

شبها همانجا میخوابیدند. 

طبقه دوم مجلس خبرگان.

خوش پوش بود. 

خوش تیپ بود. 

هرروز هم می ایستاد،بلند اذان میگفت.

هرروز حمام میکرد. 

لباس اتو شده می پوشید و عطر یاس میزد،

کفش واکس زده می پوشید،

کسی هم که از قبل ندیده بودتش از تمیزیش میفهمید که او است. 

میگفت یک روحانی باید در نهایت پاکیزگی باشد.

منبع : کتاب صد دقیقه تا بهشت


  • محمدی-خبرنگارحوزه دو

علوم پزشکى

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی