خبرگزارى دبیرستان علوم پزشکى کرمانشاه

اللهم عجل لولیک الفرج
خبرگزارى دبیرستان علوم پزشکى کرمانشاه

کبوتر تشنه بود و آب میخورد

دل من بین سینه تاب میخورد

صدایش کردم و گفتم کبوتر خوش به حالت

چه جایی میزنی پر خوش به حالت

دلم میخواست آقا اینجا به من هم لانه میداد

خودش با دست های مهربانش به من هم دانه میداد

«السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)»

آخرین نظرات
  • ۱۵ مهر ۹۴، ۱۴:۵۳ - ناشناس
    09129334627

تسلیت باد.

جمعه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۴۰ ق.ظ

زهر اشکی شد و چشمان تَرش را سوزاند
سینه ی بی رمق محتضرش را سوزاند
بارها حرمت این شیخ در این شهر شکست
ناله ی بی کسی اش هر سحرش را سوزاند
سالها بود که با روضه ی مادر می سوخت
آنقدر سوخت دلش دور و برش را سوزاند
قاتل مادر او باز سراغش آمد
هیزم آورده و دیوار و درش را سوزاند
باز هم شکر که پهلوی نحیفش نشکست
گرچه لرزیدن طفلان، جگرش را سوزاند
پیر مرد است زمین می خورد و می گرید
یاد داغی که دل شعله ورش را سوزاند
یاد آن شهر که لبخند یهودی هایش
جگر دخترک رهگذرش را سوزاند
دخترک زیر پر چادر عمه می رفت
ناگهان آتش بامی سپرش را سوزاند
پنجه ی پیرزنی گیسوی او را وا کرد
ترکه ی چوب تری بال و پرش را سوزاند
دستِ در حلقه ی زنجیر به دادش نرسید
شاخه ی سوخته ی نخل سرش را سوزاند

شاعر : حسن لطفی

  • محمدی-خبرنگارحوزه دو

علوم پزشکى

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی